مجموعه روزمرگی‌ها

روزمرگی‌ها

مجموعه‌ی خاطرات یکسال از زندگی من است، هر روز یک عکس

سال ۸۸، سالی که عشق را تجربه کردم، سالی که زندگی را تجربه کردم، سالی که درد را تجربه کردم. سالی که حالا به لطفِ این عکس ها، که شاید تنها برای من مرورِ خاطراتِ گذشته باشد، زنده و روشن است

سالی که شهر شلوغ شد، سالی که خیابان زنده بود، سالی که مرز بین امید و ناامیدی باریک بود

آن سالها، عکس‌ها را در آلبوم فیسبوکم منتشر می‌کردم؛ هر روز؛ وفادارانه به خودم، حتی اگر از خستگی مجبور بودم از سقف اتاق عکس بگیرم و منتشر کنم؛ و یاد گرفته بودم وقتی همه ی فیلتر شکن های  شهر،قطع شده، چطور از راه میانبر عکس‌ام را بگذارم و بروم

این عکس‌ها، تجربه‌ی یک سال از زندگی دختری‌ست که انگار خیلی دستهایش را دوست داشت

مجموعه بن‌بست‌ها

بن بست ها

وقتى بن بست آخر را خیلی اتفاقى پیدا کردم فهمیدم پروژه ى بن بست ها تمام شده!
نزدیک یک سال از بن بست هاى تهران که سر راهم بود و برایم حرفی براى گفتن داشت عکس من گرفتم؛ و حالا که برایم تمام شده بود، باید فکر می کردم تا یادم بیاید چطور شروعش کرده‌ام!
اولین عکس، بن بست شانس
خیابان کریمخان، بین میدان ولی عصر و هفت تیر

جرقه همان روز زده شد
و دلم خواست از بن بست های بیشتری عکس بگیرم.
به همین سادگی
تازه ماشینم را ( پراید اطلسی) گرفته ام و باید برای نیم کلاج و دنده و … فکر کنم و آنقدر اتوبانهای تهران را نمی شناسم که حتی نمی دانم اتوبان همت و حکیم موازی هم هستند. پروژه ی بن بست ها بهانه ی خوبی ست؛دارم با تهران دوست‌تر می شوم و انگار برای خودم در مسیر نشانه می گذارم تا راه ها یادم بماند. نشانه هایی برای خودم! بن بست ها.
ماه ها گذاشته و دیگر برای رانندگی فکر نمی کنم و حالا دیگر فقط اسم بن بست ها برایم مهم نیست! اتفاق‌های دیگرِ اطراف اسم بن بست در قاب بندی ام مهم تر شده و دارم کیف می کنم أز کشف‌های کوچکم. دوست دارم بیشتر در خیابان های تهران قدم بزنم و این شهر را به شیوه‌ی خودم بیشتر بشناسم.

در این مجموعه عکس‌ها، رد پای صنمى را می‌بینید، که از کشفِ بیشترِ خودش و تهران کیف کرده است.

مجموعه عکس نوشته‌ها